سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

شهید دکترچمران ،رادمردی از قبیله ایمان - مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

دانشجوی دانشگاه المهدی (عج)
مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

شهید دکترچمران ،رادمردی از قبیله ایمان

بسم الله

می خواهم از شهید  دکتر مصطفی چمران بگویم اما نمی دانم در مورد این

مرد بزرگ چه باید بنویسم.

 

او که در تمام مراحل عمرش همیشه ممتاز بود.

 

من و تو از کمترین داشته های خود(!)  به خاطر خدا نمی توانیم بگذریم اما او بهترین ها

را داشت و هرگز در دوراهی  داشته ها و خدا در انتخاب خدا شک نکرد.

 هنوز سرزمین گرم خوزستان خاطره رشادتها و دلاورمردیهای تورا ای از تبار قبیله ایمان

به یادگار در سینه اش نگهداشته است و همچون گنجینه ای گرانبها از آن محافظت می کند.

وقله های رفیع کردستان وپاوه و ...استواری قامت و  استقامت تو و همرزمانت را شاهدند.

استاد بهترین دانشگاههای آمریکا باشی و آنقدر مقام علمی ات بالا باشد که

 فعالیت های اسلامیت را تحمل کنند تا تو را نگه دارند و تو همه را ترک کنی تا معلم

مدرسه ای کوچک در لبنان شوی.

 

از همسرت (که آنقدر عاشقانه دوست داشتی که نامش را پروانه نهاده بودی )

و از چهار فرزندت (که عشق تو به آنها را تنها کسی می داند که با روح لطیف و

 قلب رقیق تو آشناست)  جدا می شوی تا پدر چهارصد یتیم بمانی.

 

از امنیت و آرامش و ثروت آمریکا می گذری تا زیر بمباران های دم به دم صور

 برای نجات فلسطین  و لبنان بکوشی.

 

از انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا که خودت بنیان گذار آن بودی می گذری

تا سازمان امل را بنیان گذار شوی برای نجات مردم بی گناه که کسی را جز خدا

و مردان خدا ندارند.

 

می توانستی به راحتی زندگی کنی (یا مردگی؟) بدون رنج بدون درد حتی

با کمک های مالی یا آموزشی در سرزمینی امن وجدانت را هم بفریبی تا آسوده بماند

 اما تو انتخاب کردی که شمع باشی تا بسوزی و روشنی بخشی تا اگر نتوانستی

 تمام تاریکی را از بین ببری اما با همان روشنی کوچک فرق ظلمت و نور را نشان دهی

برای کسانیکه به دنبال نورند.

 

اما چه فایده ما چشمان خود را بسته می داریم تا وجدانهامان آسوده بمانند

 

شاید بهترین تعبیر همان باشد که غاده گفت تو نسخه ی کوچی

از امام علی علیه السلام هستی همان طور که خودت گفتی پیامبر می گوید

 هرجا من پا گذاشتم امتم می تواند بیاید هرفردی به اندازه ی سعه ی خود.

 

نمی شود از تو بگویم و اشک نریزم نمی شود از مردان بزرگ نگویم و

اشک نریزم کاش دستانمان را بگیری که من معتقد و معترفم به مقام مردان خدا در نزد او

 

بی شک (دهلاویه) محل عروج ملکوتی تو ای سردار بزرگ

 سجده گاه ملائک وقطعه ای از بهشت است .

ای مرد بزرگ!  ای زنده ی همیشه ی تاریخ! لحظه ی شهادتت لحظه ای

که معشوق عاشقش را اجابت کرد بر تو مبارک.

  (نوشته یه منتظر)

حاشیه:

سلام دوستان. طبق معمول وبگردی شبانه چشمم به نوشته های جالب و نغز یکی از نویسندگان

و بلاگ نویس افتاد که خیلی باحال بود. گفتم در وبلاگ درج کنم محض اطلاع اندسته از کسانی که عادت دارند عکسهای مبتذل برای پس زمینه و تم موبایل بذارند باشد که ازاین نوشته ها ،درس بگیرند.باهم می خوانیم  امیدوارم برداشت خودتان را از نوشته های این نویسنده و همچنین رادمرد قبیله ایمان ذکر کنید. این هم نوشته این وبلاگ نویس محترم:

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

 

دو سه روزه گوشی موبایل یکی از رفقا دستمه. اسکرین سیورش اسمهای خداست. توی این چند باری که نگاش کردم، چشمم که به "الوهاب" می خوره، دلم یه جوری می شه...

یه جورایی خیلی حال کردم با این اسم خدا.

"الوهاب" یعنی کسی که خیلی هدیه می ده. یعنی کسی که کارش هدیه دادنه.

مام که گدا... خدا بده برکت، پایه گدایی کردن و چیزی گرفتنیم...

حاج مهدی خداجویان

 

 




تاریخ : شنبه 88/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر
.: Weblog Themes By Slide Skin:.