بسم الله
سلام محمدحسین عزیزم
!خوبی دلاور؟
!خیلی وقته از من دل خسته سراغی نمی گیری؟
می دونی داداشی؟ دلم واست تنگ شده
.......دلم واسه داداش حسن..واسه داداش بهنام....واسه داداش مرتضی، واسه داداش مصطفی
واسه همه برادرای شهیدم تنگه....خیلی تنگ
....اونقدر تنگه که دیگه دریا هم به دلتنگی من حسادت میکنه
!کاش این روزها بودی و می دیدی که چگونه جوونهای همسن و سال تو
چه بیهوده وقتشون را هدرمی دهند
!..کاش بودی محمد من ....کاش
....می دونی عزیز....عکس تورا برقاب حسرت هدیه کردم؟
آخه خیلی تصویر زیبایی است صحنه دلاوری تو با رفتن بر زیر تانک دشمن
!این روزها دیگه مردم ما دیدن تصویر تو واسشون شده عادت
!حتی بعضی ها فرصت ?دقیقه ایستادن روبروی چهره زیبای مقاومت تو را
برای خودشون عادت می دونند
!کاش بودی و بهشون نشون می دادی که
هنوز عشق به حسین (ع) میتونه راه رهایی از هرچه تعلق خاطر هست را نشون بده
!محمدحسین عزیزم! فهمیدن فهمیده ای مثل تو درک واقعی می خواد و ذره ای احساس و اخلاص
!با بودن تصویر و خاطره شجاعت و رشادت تو عزیز دل دیگرزبان تقویم راهم نمی فهمم
!...آه! برادرشهیدم
...دریا و من این روزها عجیب بیقرار و دلتنگیم
دریا و من چقدر شبیه همیم و باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
...بسم الله الرحمن الرحیم
سالروز شهادت حضرت امام موسی کاظم باب الحوائج بر اقا امام زمان عج و مقام معظم رهبری و همه رهروان ولایت و امامت تسلیت باد.
همچنین گرامی باد 17 مردادماه سالروزشهادت خبرنگارشهید محمودصارمی که این روز به همین
مناسبت روزخبرنگارنامیده شد.یاد و خاطره همه شهدای عرصه خبر و رسانه گرامی باد.
خاک در دست شهادت کیمیا می شود!
با این نگاه های کوچک و پیش پا افتاده، نمی شود به جایی رسید.
من و تو_ مثل غریبه ها_ به "مرگ" که می رسیم، اول اه سردی می کشیم، و بعد افاضه و اضافه می فرماییم که:"امیدوارم، غم آخرتان باشد!...اما، نگاه مولا، به مرگ که می افتد
اشارت چشمان، و روایت بیانش حکایت دیگری دارد:
طلب ِ شوق، غیرت ِ رهایی، و شور زندگی!...
مولا، به مرگ هم که می رسد، ازاو سراغ"کرامت"رامی گیرد:
"إن اکرم الموت القتل..."
کریمانه ترین مرگ،کشته شدن است! و قصه مرگ و زندگی را،برایت،چنان سرمی دهد،که ازشرم زندگی،هزارمرتبه می میری:
"الموت فی حیاتکم مقهورین ، و الحیات فی موتکم قاهرین"
مرگ،در عین زندگی است،که ازترس و تاریکی،تغذیه کنی، و زندگی، در همان مرگی است که پیروزمندانه،تکلیف بایدها و نبایدها را،روشن سازی!
زندگی‌ِمغلوب،عین مرگ است_ومرگ ِغالب،عین زندگی!"شهادت"،کار دیگری ندارد.آمده است که همین رابگوید...شهادت را نمی شود زنجیرکرد.دست شهادت را،نمی شود بست!
"خاک"،در دست شهادت،"کیمیا"می شود.
"دنیا" ،با دست شهادت،"قیامت" می کند!
سرتاپای شهادت ،غیرت است.
تبعید،بازداشت،حبس انفرادی،ممنوع الملاقات،ساهچال،شکنجه،دست و پای در زنجیر،تازیانه.... و سرانجام شهادت امام به صورت خاموش و سربسته و زهرآگین!....
این همه سرکوب و طرح براندازی،تنها،برای یک تن:
امام کاظم آل محمد(ص)،فرزند عزیز زهرا(س)،حضرت موسی بن جعفر علیه السلام!
روزی "هارون"، ازامام کاظم(ع) درباره"فدک"پرسید،تا از درسازش درآید، و آنرا باز پس دهد.امام خودداری کرد،مگر این که:حدود"آن را-نیز بازپس دهند!
هارون پرسید:حدود آن چیست؟امام گفت که اگر بگویم آن را پس نخواهی داد!
او پافشاری کرد، و امام_به ناچار_درمقابل بهت و برافروختگی و خشم و لرزش مرگبارهارون،"کرانه های فدک"را برشمرد:
مرز نخستین، عدن،مرز دوم، سمرقند، مرزسوم، افریقا، و حد آخر، ازساحل دریا تا ارمنستان.واین،یعنی تمامی جغرافیای حکومت اسلامی در آن روز....
ازنگاه ِ ولایت،فدک یک حکومت است نه چندمتر زمین!
وچنین است که تنها با یک نگاه خوب و بینش بلند والهی، می شود به قرارگاه مقدور انسانی خویش پای گذاشت، و ازسرِکوچکی ها و زبونی ها و پیش پا افتادگی هاگذشت...وبه درک و دردهای تازه ، رسید!
دردهای کوچک وناقابل، به دردِ درک های خوب و قابل دار، هم نمی خورد.با قدم های کوچک،نمی شود اقدام های بزرگ را فهمید.
نگاه بلند و پیروزمندانه امام موسی بن جعفر(ع)،مقتدای چشم های عالم است.
هیچ زنجیری،قادر نیست_دست های کریمانه اورا، ازسر مردم ،کوتاه کند!
کرامت را، نمی شود به زنجیرکشید.شهادت را،نمی شود_به زنجیر_فرو کشت!
هوای شهادت،جرأت ها را،تازه می کند.
هوای شهادت،هوایی دیگری است...
یا باب الحوائج!یا امام موسی بن جعفر(ع) دستمان را بگیر
و واسطه شو بین ما و خدای متعال!ما ظهور مولایمان مهدی فاطمه (عج) را
به واسطه شما ای امام شهید از خداوند خواستاریم.
به حق شما و آل طه انشاء الله ،مسلمانان دربند ظلم بر دشمنان اسلام و قران
پیروزشوند و پرچم اسلام با ظهور موعود مهربان (عج) در سراسر جهان اسلام به اهتزاز در اید
الهم عجل لولیک الفرج
بر آن شده اند که دعای ندبه را در(کهف الشهدا) برگزار کنند.
در این مراسم روح بخش که به یاری اهالی ولنجک برگزار می شود، دکتر الهام سخنگوی دولت سخنرانی خواهد کرد.
زمان: جمعه ?? مرداد ساعت ? صبح
مکان: تهران-ولنجک- انتهای بلوار دانشجو- بالاتر از خیابان البرز- کهف الشهداء
* سرویس رفت برای خانواده ها و خواهران و برادران وبلاگ نویس، صبح جمعه، ساعت ? صبح در دو محل مستقر می باشد :
?- میدان انقلاب- ضلع شمالی- ابتدای خیابان کارگر شمالی
?- میدان امام حسین- ضلع غربی- ابتدای خیابان انقلاب
تا دیدار و گفتاربعد
یا صاحب الزمان عج
بسم الله
به یادآسمان مردان شهید رسانه وخبر
بی شک آن روز که آماده ی رفتن شده بود
باغ پرواز، پر از لاله و سوسن شده بود
فصل گل چینی دستان دعا یادم هست
مثل یک روح رها از قفس تن شده بود
بارها رفت و صدا کرد خدا را در خویش
بارها چشمش از این حادثه روشن شده بود
جمکران، ندبه، کمیل، آه فقط یادم هست
جمعه ها پیش کسی دست به دامن شده بود
گفته بودند که عاشق شده هر کس برود
او اگر رفت از این پنجره، حتماً شده بود
عاقبت رفت، به آنجا که دلش خواست رسید
در همان روز که در عشق، معین شده بود
*شعرازخانم نجمه زارع
*****
آشنایی بازنده یادشاعره نجمه زارع
نجمه زارع در 29 آذرماه 1361 در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. وی شش ماه پس از تولد
همراه با خانواده‌اش به قم عزیمت نمود و در آنجا ساکن شدند.
دوران دبستان را در مدرسه‌ی «اوسطی» قم گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان را به ترتیب
در مدارس «نرجسیه» و «شهدای چهارمردان» پشت سر گذاشت.
طی سال‌های 79 تا 81 در دانشگاه همدان به تحصیل در رشته‌ی عمران پرداخت و سرانجام
با اشتباه پزشک معالجش در تاریخ 31 شهریور 1384 دارفانی را وداع گفت.
وی در دوران کوتاه زندگی خود با حدود 30 عنوان برگزیده در کنگره‌های شعر و سرایش 4 دفتر شعر،
نام خود را در حافظه‌ی ادبی ایران ثبت نمود.
برچسب‌ها: پروازعشقفصل گلشهدای رسانه وخبر