سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

ادبیات پایداری (دفاع مقدس) - مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

دانشجوی دانشگاه المهدی (عج)
مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

بسیجی دیده بیدارعشق است

بسم الله

سلام برمهدی فاطمه عج

فرارسیدن هفته بسیج برآقاامام زمان عج ،مقام معظم رهبری،ریاست محترم

 جمهوری،ملت ایران و

  بردلاورمردان بسیجی درسراسرجهان اسلام وبه خصوص بسیجیان

سلحشورایران اسلامی مبارک باد.

 

بسم الله
سلام برمهدی فاطمه عج
شب حمله که دشمن روبروبود          بسیجی رهنورد آرزوبود
خودش آنجا دلش درکربلا بود             گهی درماسوانزدخدابود
شنیدم درسکوت جاری شب               بسیجی باخدادرگفتگوبود
مناجات کمیل و رازهایش                  دل هرعاشقی بی تاب می کرد
نوای یارب اوباخداوند                        فضای جبهه رامهتاب می کرد
"چنان دربسترخون خنده می کرد         که شب راازشفق آکنده می کرد
به قول آب و تصدیق ستاره            دلش آئینه راشرمنده می کرد"
اگرهست کربلادرآرزویت                  چوشور جبهه هادرتاروپودت
لباس رزم رابرتن کن ای دوست         چفیه گردنت بگذارای دوست
سلام ای مکتب عشق و شهادت               سلام ای مظهرایثارامت
سلام ای حافظ میهن بسیجی              توتیری دردل دشمن بسیجی
"بسیجی نام تومعنای عزم است        بسیجی عزم توهمتای رزم است"
بسیجی پیرمیدان دارعشقی              بسیجی دیده بیدارعشقی
بسیجی فاتح بستان و کرخه            بسیجی فاتح درهای بسته
توخونین شهرراخرم نمودی              توازمیهن غبارغم زدودی
هوای کربلا داری بسیجی             نوای نینواداری بسیجی
به پاسخ دادن لبیک رهبر             صدای آشناداری بسیجی



برچسب‌ها: بسیجی

تاریخ : شنبه 87/9/2 | 2:56 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

آخرین سفر

به نام خدا

آخرین سفر

تقدیم به مادران ،همسران و فرزندان شهداومفقودالاثرها

وبه یاد شهدای عملیاتهای افتخارآفرین 8سال دفاع مقدس و شکست حصرآبادان

کفش هایش به سمت درچرخید،شاید این آخرین سفرباشد

آسمان ابر،پشت پایش ریخت،خواست چشمان کوچه ترباشد

به همین راحتی مسافرشد،پابه متن سیاه جاده گذاشت

اوکه درسطح زندگی می خواست،روی هرواژه ضربدرباشد

بعد ازآن ماهیان یتیم شدند،آسمان"پابه ماه" شددرحوض

مادرپیرش ارزو می کرد:"کاش نوزادشان پسرباشد"

همسرش حرف های سربسته،پست می کرد:"تابه کی باید؟"

چشمهایم حصیرپنجره ها،گوشهایم کلون درباشد

یک کلاغ سپید روبه جنوب پرزدازکاج های بعدازظهر

مادرش زیرلب دعا می کرد:"کاش این بارخوش خبر باشد."

ایستاد آنچنان که شاخه کاج روبه اصرارباد بی مقصد

خواست ثابت کندکه ممکن نیست میوه سروها تبرباشد

خاکریز آسمان هفتم شد،ماه برداشت کوله بارش را

چکمه هاروبه اسمان کردند...شاید این آخرین سفرباشد




تاریخ : شنبه 87/7/6 | 7:57 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

آن سوی اسمان

بسم الله

حرف اول:خدایا امروز روزعرفه است.روزدعا و نیایشهای نیلوفری

خدایا ازتومی خواهم به حق اباعبدالله الحسین مارااززمزم زلال  معنویات عرفه وشناخت بیشترخودت بهره مند سازی وبه حق این روز عزیز ظهورمولایمان  حضرت صاحب العصروالزمان ج را نزدیک و اسان فرمائی.

خدایا  اگرچه امروز توفیق حضوردر صحرای عرفات و توفیق زیارت حرم امن تو و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رانداشته ام اما ازتو می خواهم مرا از برکات این روز عظیم برخوردارسازی.

حرف دوم:آنسوی آسمان«تقدیم به آسمانمردان خاکی پوش وسرداران شهید درروزعرفه»

 
خوشا به حال حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس که پس از عمری مجاهدت پاداش شهادت نصیبشان گردیده است . یاد و خاطره شهدای عرفه ، سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی و یاران با وفایش گرامی باد


آنروزکه مردم غیوروشهید پرورکشورمان خودرا برای مناجات باخداوند درشب و روزعرفه بازمزمه های عاشقانه وعارفانه حسین ابن علی(ع) آماده می کردند.حادثه غم انگیز ازدست دادن سردارشهید حاج احمدکاظمی و سایرسرداران شهید که به "شهدای عرفه"معروف شدند همه رادر حزنی سنگین و اندوهی عمیق فروبرد.
آسمان هم همراه با تمامی تشییع کنندگان می گریست ودرزیر اشک هایش پیکر مطهر شهدارا باحضور یاران قدیمی و مردم باوفا بر روی موج خروشان ومتلاطم ایثارگر به حرکت درآمد  وبا احترام خاصی آنان را در کنار یاران و همسنگران باوفایشان (شهید حاج حسین خرازی و شهید مصطفی ردانی پور) آرام گرفتند.
آری،حاج احمد به آرزویش که سالها برای یافتنش درسایه رازونیاز به سرمی برد،سرانجام رسید.اما به راستی وظیفه مابازماندگان قافله عشق چیست؟آیا جز این است که پویندگان راه و پاسدار دستاوردها و اهداف مقدسشان باشیم؟آیا ارج نهادن به مقام والا وبلندشان جزء وظایف مانیست؟...
آنچه که می خوانید  گوشه ای از خصوصیات  سردارسرلشکرشهیداحمدکاظمی است که توسط مهدی آقایی و جانمراد احمدی به نگارش درآمده که گلچینی ازآن راتقدیم حضورتان می نمایم.
*قرارگاه حمزه تنها جایی نبود که بعد ازجنگ، احمد آنجا رفته باشد.بعدش آمد نیروی هوایی سپاه شد فرمانده.
سال84 هم بود که حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه راگرفت.اولش خیلی غصه می خورد.گفت ازخدا می خواستم توی نیروی هوایی شهید بشوم ولی گویا قسمت چیزدیگری است باید رفت.
فرمانده نیروی هوایی بودکه بم لرزید.تافهمید سریع خودش راگذاشت بم تا بهتربتواند کمک کند.نیروی هوایی راتکان داد.هر13 دقیقه یک هواپیما می آمد.دقیقاً 100ساعت بودکه نخوابیده بوددیگرازهوش رفت.همیشه دلش برای مردم می تپید.

 

*باخیلی از شهدا،دوست بود.یارغار مهدی باکری بود.دقایق آخرکنار مهدی بود.هنوزمهدی رمقی داشت که سرش راگذاشته بودروی زانوی احمد.اما حاج احمد وحاج حسین یک جور دیگربودند.عقداخوت خوانده بودند.توی مکه روبروی خانه خدا هم دوباره محکمش کرده بودند.اما...
حاج حسین گذاشته بود رفته بود آن طرف.آن سوی آسمان.حاج احمد وقتی دلش می گرفت می آمد سراغ رفیق قدیمی اش به گلستان شهدا-بهتربگویم به قطعه کربلای 5-علاقه ویژه ای داشت.می گفت:یکی ازدرهای بهشت ازهمین جابازمی شود.همین آخری هابود که یکی ازرفقایش،دیده بودش توی گلستان.سرمزار شهید خرازی.بهش گفته بود:این جارا می بینی؟!جای خوبی است!خدا قسمت کنه.رفیقش هم خندیده بودوگفته بود:شماشهید بشوید،ماتوی همین یه ذره جا ازخجالتتون درمی آییم.وحاج احمدگفته بود:قول دادی!

 

*اوکه فقط ازخداشهادت می خواست:چیزی که به قول خودش آن را درزمانی می خواهد که ازهرچیزی خبری هست الاشهادت.دلباخته شهیدان بود.این هم یک سند برای ادعای ما:
"سلام برشهیدان راه خدا،سلام بردلیرمردان وشیران روزوزاهدان شب.سلام برشهدای خطه شجاعان،مردان ایثار، مجاهدان راه خدا ویادگاران دفاع مقدس،سلام برهمرزمان،یاوران امام (ره)،شهیدان حمید ومهدی باکری.سلام برشما رزمندگان که یکایک ایستاده اید پشت برپشت هم، گوش به فرمان سید علی،پاجای پای حمید ومهدی،روبه کربلا،به قدس،با آرزوی دیدارمولایمان.
درآستانه زادروز میلاد منجی عالم بشریت باشماعهد می بندم که ازایستادگی ودلدادگی شمابرخودببالم وپاسدار ارزشهای والایتان باشم.
                                                                                        فرمانده نیروی زمینی سپاه
                                                                                        احمدکاظمی-84/6/27
مناجاتی اززبان سردارشهید احمدکاظمی
      سروده احمدرضا عبادی ازقم
مفرست این گدارا به دری مگرشهادت
مخراین متاع جان رابه زری مگرشهادت
به چهار سمت وسوی حرمت هزارسوگند
که به هیچ سمت وسویم مبری مگرشهادت
بنوازطفل جان را،ببرش به مکتب عشق
که درآن نباشدعلم وهنری مگرشهادت
زده ام به عمق دریای غریب زندگانی
نگرفته چشم دل را گهری مگرشهادت
"خبرشهادتم رابرسان درآن زمانی
که پراست عالم ازهرخبری مگرشهادت"

 

*مقام معظم رهبری وفرمانده کل قوا درپیام خودبمناسبت شهادت سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی فرمودند:
"درتدبیر وقدرت فرماندهی اودر طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده واوبارهاتا مرزشهادت پیش رفته بود،آرزوی جان باختن درراه خدا دردل اوشعله می کشید واوبااین شوق وتمنا درکارهای بزرگ پیشقدم می گشت.اکنون اوبه آرزوی خودرسیده وخدارادرحین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است.
                                                                                یادش گرامی ونامش مستدام باد.

 




تاریخ : پنج شنبه 87/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر
<< مطالب جدیدتر        


.: Weblog Themes By Slide Skin:.