سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

رمضان بهارقرآن - مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

دانشجوی دانشگاه المهدی (عج)
مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

زیرنورماه-قسمت ششم:سلام بر لیلة القدر،سحرکوفه امشب هوای غریبی دا

                                                               بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر لیلة القدر

سلام بر شب فرودآمدن فرشتگان خداوند برزمین

شبی که ستارگان رحمت در آسمان سخاوت می درخشند.

شبی که شکوفه های گلستان قرآن شکوفا می شوند.

شبی که برترازهزارماه است و شب نورو رحمت است.

شبی که دعا و توسل است.

شبی که تکامل انسان است.

*******************

امشب از آسمان باران ِ انا انزلناه برزمین می بارد.

امشب راهی آغازمی شود که به سعادتی بزرگ ختم خواهدشد.

امشب دروازه توبه تا آخرین لحظه به روی آخرین دلی که شوق بازآمدن دارد گشوده است.

امشب هنگامه شکفتن و رنگ وبوی خدایی گرفتن است.

امشب شب آسمانی شدن است.

امشب شب یکی شدن با ژرفای فطرت الهی است.

بارالها! ذکرتوبه برلب آتشی برجانم افکنده است واشک استغفار برچشم به سوی تو می آیم.!

ایا بندگان خطاکار پشیمانت را می پذیری؟

اینبارحتماً هنگام قافله خوانی، پرونده سنگین گناهانمان پیش رویمان است.

خدایا! به قداست مصحف مقدس آسمانی ات که تاج سرمان گشته سوگند می دهیم

مارالحظه ای به خودمان وامگذار!.

**********************

سحر کوفه امشب هوای غریبی دارد!

امشب آخرین شبی است که درزیرنورماه،نخلستانهای کوفه میهمان نگاه نورانی اویند!

شب نوزدهم آخرین شبی بودکه قطرات اشکش برسینه رازدارچاه فرومی چکید و

امشب  ماه با نگاه بر چاه برای تنهای خود و غریبی مولا اشک می ریزد.

آنشب آخرین شبی بود که کوچه پس کوچه های کوفه نوای گامهای بلندش رامی شنیدند

و امشب کوچه های کوفه خموش و دلهای مردمان و یتیمانش غمگین است.

امشب شب بزرگی است.

شب عروج مولا به اسمان، شب نزول قرآن بربشر معظم، شب میهمانی خداوند!

************************

آری  آنشب سحر به خود می پیچید و ماه به خودمی لرزید.

علی (ع) آمد و برفراز مناره منور مسجد کوفه صلای توحید وارسرداد و بانگ بیداری!

الله اکبر-الله اکبر...

علی علیه السلام درمحراب غرق خدابود و محراب غرق علی(ع)!

اشهد ان مولانا امیرالمومنین علیاً ولی الله

محراب بود و تبسم های خونین علی(ع)!

فزت و رب الکعبه! محراب بود و نمازخون!

آنشب کوفه چشم برصحنه ای گشود که شقی ترین انسان باشمشیر کینه و عداوت، فرق مبارک عدالت مجسم راشکافت!.

***********************

آن شب تنهاترین شب کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ، چندپاره ابرتیره و سیاه برشهرکوفه سایه انداخته بود.روحی الهی درسکوت غمگین شب به پرواز ملکوت در آمده بود.مرغابی ها غمگینانه ترین آوازهارابه گلوی شب ریخته بودند،زمین ازاین فاجعه می لرزید و ستونهای مسجدکوفه مرثیه سرداده بودند.

علی(ع) آن مردعدالت،دربستر شهادت آرمیده بود،عرشیان نگران این صحنه بایکدیگرنجوا

 می کردند.محراب کوفه درسکوتی غنوده بود.بیوه زنان وطفلان بی پدر،درغبار سنگین آن لحظه های جان فرسا دیده هارابردردوخته و منتظر بازشدن آن بادستان یتیم نوازمولایشان بودند که بازهم پدر و پناهشان بیایید و برایشان قوت شبانه بیاورد.

آری شانه های زخمی علی(ع) به انبان نان و خرما الفتی دیرینه داشت و ایتام وبی پناهان با طنین گامهای او مانوس بودند.هان ای زمینیان با علی چه کردید...؟

این سئوالی بود که آسمانیان ازاهل زمین می پرسیدند .شب می رفت تابه صبح برسد که ناگهان حزن انگیزترین فریادها ازخانه علی(ع) برخاست.کوفه درمیان دستان آکنده ازشرمش،مردی ازتبارعرشیان را بافرق شکافته به عرشیان تقدیم می کرد.

تاریخ هم ازعمق این فاجعه تام می گریست و خطاب به زمینیان می گفت: ای مردم باتجسم عدالت چه کردید...؟ننگتان بادکه باوسوسه های شیطانی،دستان خودرابه خون بهترین انسان آلودید...

آیا نیندیشیدید که زمین،لحظه های بدون علی(ع) راچگونه سرکند؟شب بدون مناجات علی(ع) چگونه سحرکند؟

نفرین برآن دستان مظلوم کش که خاک نشینان رابازهم برخاک نشاندند وزخمی عمیق درسینه دردآلود تاریخ بشرنشاندند،زخمی که باهیچ مرهمی التیام نمی یابد!.

خداحافظ ای کوفه ای شهرغم      که درکام من کرده ای زهرغم

خداحافظ ای سجده گاه علی        که چشم تو مانده براه علی

خداحافظ ای نخلها،چاه ها          دگرنشنوی ازعلی اه ها

خداحافظ ای کوچه های خموش    نیارد علی نان و خرما به دوش

خداحافظ ای نان خشک و نمک    خداحافظ ای ماجرای فدک

خداحافظ ای بیت الاحزان او     خداحافظ ای قبر پنهان او

خداحافظ ای بی وفادوستان       خداحافظ ای آتش و ریسمان

خداحافظ ای کوچه پرزدود      خداحافظ ای داغ یاس کبود

خداحافظ ای انتظاراجل          خداحافظ ای زانوی دربغل

به شامم کسی آفتابی نداد           سلام علی راجوابی نداد

بیا ای غروب سعادت بیا           نجات علی ای شهادت بیا

رساندی مرا گرچه جان برلبم     مداراکن ای کوفه با زینبم

خدایا زکارم گره واشده              خدایا دلم تنگ زهراشده

غم و دردم آخر به پایان رسید     به زهرابگویید مهمان رسید

یقین دوخته چشم زهرا به من     نشان می دهد محسنم رابه من

نشان تادهم فرق بشکسته را      نشانم دهد بازوی خسته را

بیا ای غروب سعادت بیا          نجات علی(ع) ای شهادت بیا

 

****************************

آجرک الله یا بقیة الله من مصیبة الشهادة  الامیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام

اللهم عجل لولیک الفرج




تاریخ : شنبه 88/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

زیرنورماه ،قسمت پنجم: آن شب قدر رسیده است که مرابازدهند آب حیات

بسم الله

 السلام علیک یا علی ابن ابیطالب علیه السلام

حرف اول:آن شب قدر رسیده است که مرابازدهند آب حیات

بفرست برعلی و آل محمد (ص) صلوات

 

خدایا به حق این لیالی با برکت قدر  که تقدیر انسانها درحضور مولایمان مهدی فاطمه عج نوشته و تعیین میشه،ما بندگانت را در زیر این نورماه  عظیم دریاب و ازبرکات و فضایل و حقایق قرآن مارا بهره مندساز و ظهورمولایمان مهدی عج را نزدیک بفرما

                                        حرف دوم:  فزت و رب الکعبه

 

مگر می توان علی را به زبان بشر معرفی کرد؟مگر پیامبر نبود که خطاب به او فرمود:ای علی!

کسی تو را نشناخت جز خدای تو و من پیامبر.

پس چگونه می توانیم اورا معرفی کنیم و حقیقت اورا تصویرنماییم؟آنچه در معرفی ذکر می شود شامل بخشی از ابعاد وجودی اوست.او در جهان وجود چنان آبرویی کسب کرد که اگر شبهه شرک نبود،تا حد معبود بالا می رفت و تا سرحد تقدیس ستوده می شد.نه تنها مردم زمان و محیط او علی را نشناختند،برای عصر و زمان ما هم او وجودی نشناخته است.

او کوهی از عقل و ولایت و کانون خرد و فضیلت بود.نوری بود که در دل شبهای تار می درخشید و مردم را به سوی حقیقت دعوت می کرد.با نام علی نام اسلام به ذهن می آید،همان گونه که بانام اسلام نام علی همراه است.او پناهگاه پاکان و پرهیزگاران بود و حامی و یاور ملت.چنان به رشته محکم ایمان چسبیده بود که گویی با آن پیوند ابدیت دارد.همان گونه که ابن عباس گفته بود:مانه مانند اورا دیده ایم و نه نظیر اورا ازکسی شنیده ایم.

هیچ کسی چون علی درمیان جمع نبود:جمع فقیران،پیران،کودکان یتیم،بیوه زنان و...وهیچ کسی چون علی در عین زندگی در جمع تنها و غریب نبود.به زندگی جمعی عشق می ورزید ولی جمعش چنان نابسامان بود که او ناگزیر می فرمود:به خداسوگند دوست دارم که خدا مرا ازمیان شما ببرد و به سوی رحمت خود فرا خواند.

به فرموده قرآن که آدمی سه روز مهم در مرگ و زندگی دارد امام علی هرسه آن را به بهترین وجه واجد است:روز تولدش درخانه خدا،روز شهادتش در مسجد خدا و روز قیامت هم در آغوش رحمت خداست.

اوبود که با فروامدن اولین ضربه شمشیرابن ملجم برفرق سرش فرمود :فزت و رب الکعبه ،به خدای کعبه که رستگارشدم .اما درخانه خود باوجود شدت درد  به فرزندانش فرمود با اسیر خود به مدارا رفتارنمائید ان اسیر کسی نبود جز ابن ملجم مرادی! امام علی (ع) به جهانیان ثابت کرد که"لِلحَقِّدَولةً و للباطِلِ جَولَة"حق برای همیشه جاودان می ماند و باطل پس از چند صباحی نابود می گردد.

به امید ظهور موعود مهربان عج

الهم عجل لولیک الفرج

 




تاریخ : شنبه 88/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

زیرنورماه-قسمت چهارم:صلابت یک مرد!-آه ای ماه غریبستان علی!

بسم الله

حرف اول:صلابت یک مرد

تقدیم به همه فرزندان شهیدی که اینروزها بعضی  ادمها حتی بچه مذهبی ها، ارزش  دلاورمردیهای پدرانشان را در طی 8سال دفاع مقدس زیر سئوال می برند!

 

صلابت یک مرد

دیشب دوباره خواب تورا دیدم، سروی بلند قصد شهادت داشت

مردی که کل وسعت پیشانی اش، از زخمه های عشق جراحت داشت

آن روزها چه خوب به یادم هست، آن لحظه هاکه اوج تورا می خواست

چشمان من پرازمه و باران بود، دل کودکانه ازتو شکایت داشت

مادر که بیست سال جوان تربود،باچادر سپید پرازیاسش

قرآن به دست داشت و می دانست...اما صبوربود و صلابت داشت

گفتی بخند،گریه نکن،باشد؟! من نیستم مراقب مادرباش

آه این وداع کهنه پدرانگار،ازماجرای تازه حکایت داشت

پوتین به روی جاده قسم می خورد، این راه رادوباره نمی آیم

یک فصل داستان پدراین شد"مرغ هوا زدانه کراهت داشت"

 دیشب دوباره خواب تورادیدم،سروی بلند قصد شهادت داشت

مردی که کل وسعت پیشانی اش،اززخمه های عشق جراحت داشت

اردیبهشت بودکه همرزمت،ازجبهه های جنگ خبر آورد

اوگفت ازبهشت به جاماندن،فرمود هرکه رفت لیاقت داشت

گفتی بخند،گریه نکن...باشد؟دیگر به هیچ وجه نمی گریم

زیرا که شانه های توبامن هست، آن شانه ای که بارامانت داشت

کم کم زمان گذشت و من هرروز، آماده می شدم که توبرگردی

ازغرب یاجنوب نمی دانم،آنجا که سالها دل اقامت داشت

بعدازپدرسیاه نپوشیدم،دنیا،عجوز زشت! پدر زنده است

تدفین برای توست که می میری، این قصه تاهمیشه حقیقت داشت

امشب!پدرحکایت من بشنو،آواز من ادامه آن مرد است

مردی که زندگانی سرسبزش، یک خط سرخ تابه قیامت داشت

 

*****************************

حرف دوم:

آه ای ماه غریبستان علی!

 

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)

 

 ماه رمضان کم کم می گذرد و شبهای قدرفرامی رسد .

 

در کوچه پس کوچه های مدینه می گذرم.من به دنبال شاخه سبز حیاتم.

 

بدنبال خانه نبوت.در پی خانه ولایت خانه محمد؛خانه علی خانه فاطمه خانه حسن

 

 خانه حسین خانه زینب می گردم.آنقدر می گردم و می گردم تا نشانی از مولا

 

ونشانی از رسول الله در کوچه های بنی هاشم می یابم.

 

همیشه ماه رمضان که می شود در آسمان خیالم در کوچه های مدینه نیمه های شب

 

 با مولایم قدم می زنم.مولا را می نگرم که چگونه ناشناس در نیمه های شب

 

به در خانه یتیمان می رود و برایشان آذوقه می برد.نان و خرما گاهی شیر وگاهی....

 

آه ای نخلهای مدینه! چقدر شما صبورید!وغریبی مولا را چگونه همدم بودید؟

 

آه ای چاه های تنهایی علی!چگونه غمهای علی را در خود منعکس نمودید؟

 

در تعجبم که چگونه این همه سال غریبی و تنهایی مولا را در سینه پنهان نمودید؟!

 

آه ای غریب نخلستان !علی!این ماه را گویند زیباست!

 

اما چگونه زیبایی است که در شبهای قدر آن ماه غریبستان غرق در خون می شود؟

 

این چه زیباییست که رمضان در خود جای داده است؟

 

نمی دانم شاید رازی در آن نهفته است که من از آن بی خبرم!

 

همانگونه که از مزار بی نشان مادرم فاطمه(س) نیز بی خبرم!,

 

و همانگونه که از راز سالهای انتظارمولایم مهدی(عج) در عجبم؟

 

آخر تا به کی منتظر؟بیا ای موعود مهربان!بیا و ما تشنگان عشقت را سیراب کن!

 

 ای علی! ای همای رحمت! ای یاور مظلومان و یتیمان!

 

ما را در این ماه عظیم ودر شبهای قدر دریاب!

 

اللهم عجل لولیک الفرج




تاریخ : شنبه 88/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر
<< مطالب جدیدتر         مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.