مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

باز امشب بوی طوفان می دهم

باز امشب بوی طوفان می دهم
بوی دلتنگی باران می دهم
حلقه اشکم تیغ بر جانم کشید
باز آتش در نیستانم کشید
آه ای غوغای پنهان در دلم
کیستی ای زخم هجران در دلم
کیستی ای ناله های بی صبور
کیستی ای راز دریاهای دور
کیستی ای زخمها را التیام
کیستی ای ذوالفقار در نیام
کهنه شد درد فراقت ای دریغ
کُشتیم از اشتیاقت ای دریغ
آه ای امید فردا باز گرد
باز گرد ای داغ دلها باز گرد
ای ابر مرد زمان ای راد مرد
باز گرد آخر خدا را باز گرد
کور شد چشمی که بر در دوختم
سوختم کز سوز حسرت سوختم
بر خیالت هر نفس دلبسته ام
طاق نصرت بر در دل بسته ام
ای سوار بادهای عاشقی
ای بهار دشتهای رازقی
روشنای معبر افلاکیان
ای چراغ راههای خاکیان
باز کن فصل خطاب خویش را
آخرین حرف کتاب خویش را
تا عیان گردد خدای حُسن کیست
ابتدا و انتهای حُسن کیست
گل کند در جلوه ات پروردگار
آخرین اعجاز ذات کردگار
آخرین زلف بلند تافته
آخرین گیسوی در هم بافته
آخرین ابروی محراب آفرین
آخرین چشمان مهتاب آفرین
آخرین مژگان شوخ سینه سوز
آخرین خال سیاه جان فروز
آخرین بالا بلند دلنشین
آخرین آلاله پوشان زمین
آخرین لبخند رویایی عشق
آخرین دست اهورائی عشق
آخرین خانه بدوش کربلا
آخرین مرثیه خوان کربلا
کربلائی اشک می بارد بیا
علقمه بوی تو را دارد بیا
بی تو این شب سخت طوفانی شده
چار فصل ما زمستانی شده
تو بیا تا بغضها را سر کنیم
در کنارت یادی از مادر کنیم
نرگس خوشبوی زهرا باز گرد
دیر شد آخر اماما باز گرد!
دوره هجران به آخر کی رسد؟
ای امید نا امیدان باز گرد!
باز گرد تا بازگردد آفتاب
ابر غیبت پس بزن،ای آفتاب
باز گرد و این دلم را شاد کن
عالمی را با ظهورت شاد کن
مهدی زهرا بیا جانم فدات
حجت ابن العسکری روحی فدات
باز گرد ای یابن زهرای بتول
از دل و جانم تو را دارم قبول
نرگس خوشبوی زهرا باز گرد
دیر شد آخر اماما باز گرد!
الهم عجل لولیک الفرج