سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

خاطرهای از شام. برای رقیه خاتون سلام الله علیها) - مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

دانشجوی دانشگاه المهدی (عج)
مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

خاطرهای از شام. برای رقیه خاتون سلام الله علیها)

بسم الله

از کوچه های کوتاه و تنگ که می گذری به این در می رسی ..کنار این در دست فروشها بساط پهن کردند ..هرکدوم چیزی می فروشند ولی تنها جنس مشترکی که همشون دارن عروسک هست...
عروسک!!!
اونجا رسمه مردم نذر عروسک می کنن برای دخترکِ حسین علیه السلام!

 

این درب که می‌بینید درب ورودی به حرم حضرت رقیه هست که پشت این در یک صحن بسیار کوچیک قرار داره.هر روز قبل از اذان صبح زائران ایرانی می اومدن پشت در بسته عزاداری و سینه زنی می کردن تا در رو برای نماز صبح باز کنن.
نمیدونین چه حال و هوایی داشت سینه زنی پشت اون در!
خدا قسمتتون بکنه برید ، توصیف کردنی نیست!.
*****

اینجا حرم خانم رقیه است. صفای حرم توی عکس مشخصه ولی نه کاملا!
(قبل از اینکه بخوای وارد حرم بشی چشمت می خوره به شعری که روی دیوار نوشته شده:
آنکو در این مزار شریف ارمیده است               ام البکار رقیه محنت کشیده است
این قبر کوچک از ان طفل خردسال ست         کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است
اینجا ز تاب غم دل زینب شده ست اب           بس ناله ی یتیم برادر شنیده است
اینجا ز پا فتاده و او را ربوده خواب                  طفلی که روی خار مغیلان دویده است..

 

 

پشت این در اتاقی هست که سر مبارک امام حسین رو قرار داده بودند.
مظلوم حسینم!
*****

پشت این پنجره همون جاییست که مجلس یزید بپا شده بود،همان مجلسی که به سر مبارک اهانت کردند ملعونین.
علی لعنه الله قوم الضالمین الی یوم القیامه
*****

 اینجا منبر امام سجاد (ع) هست.البته منبر و شکل و شمایل قطعا تغییر کرده ولی مکان همان مکان هست.
*****

 

 

 السلام علیک یا ام المصائب..
*****

اینجا جاییست که سر مبارک امام رو موقتا نگهداری کردن
*****

 

و اینجا جاییست که سر مبارک مولایمان رو ..شرم دارم از نوشتن...
*****

 

و اینجا ..شرم دارم بنویسم..
این ورودی همان بازاریست که اسیران کربلا ازش عبور کردند.بازار شام!!!
توی تمام 7 روز هیچ وقت از بازار رد نشدم، تنها روزی که مجبور شدم از بازار عبور کنم تا به حرم برسم روز اخر بود که برای روز نیمه ی شعبان تمام راهها رو بسته بودند.
وقتی از داخل بازار می گذری هنوز میتونی بوی غربت و اسارت رو حس کنی..کافیه یه کم دقت کنی تا صدای اسیران رو بشنوی..صدای زنجیر ها..صدای گریه ی طفلان و ...
وصدای زینب!..
"میگن مدینه بوی غربت میده ، من مدینه هم رفتم ولی غربتی رو که تو مدینه حس کردم در مقابل این جا هیچ بود..هیچ!
 
..توی بازار شام پر هست از خریداران..بگذریم ...
*****
و چه بوی اسارت میدهد این شهر..بوی غربت و بی وفایی...
گویی هنوز صدای زنجیر ها از بازار می اید...صدای به زمین خوردن کودکان ...گویی هنوز صدای گریه ی نازنین حسین که در کوچه ها اواره هست به گوش می رسد...
و صدای آه زینب در فراق برادر..
از خود سوال می کنم...زینب و رقیه را به کربلا چه؟!...
زینب و رقیه را به شام چه؟!
مگر زینب اهل مدینه نبود؟! ..پس چرا در شام ارام گرفته دختر فاطمه؟!..
یا حسین!


***********
اللهم عجل لولبک الفرج

 

منبع:سایت رقیه خاتون سلام الله علیها




تاریخ : شنبه 88/1/1 | 12:0 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر
.: Weblog Themes By Slide Skin:.