سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

اردیبهشت 1389 - مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

دانشجوی دانشگاه المهدی (عج)
مکاشفه گاه نوشتهای دانشجوی دانشگاه المهدی عج

صلوات بر فاطمه(س)

بنام خدا

سلام برمهدی فاطمه عج

 

سالروزشهادت مظلومانه بانوی عصمت و عفاف، یاس بوستان رسول، همسر شیرخدا ، حضرت زهرای بتول سلام‌الله‌علیها ، بر فرزند گرامی ایشان حضرت حجت (عج) و تمام شیعیان جهان وملت ایران تسلیت باد .

 

صلوات بر فاطمه (سلام‌الله‌علیها)
رسول خدا (صلّی ‌‌الله‌ علیه‌ وآله):
یا فاطِمَةُ! مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وألْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
ای فاطمه! هر که بر تو درود فرستد، خداوند او را بیامرزد و هر جای بهشت باشم او را به من ملحق کند.

O F?timah, if someone utters Salaw?t upon you, God will forgive him and lead him to my position in paradise.

بحار الأنوار، ج 43، ص 55




تاریخ : دوشنبه 89/2/27 | 4:47 صبح | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

عصرظهور(3)

بسم الله

سلام برمهدی فاطمه عج

ادامه مبحث عصرظهور

از این روایت چند نکته استفاده می­شود:

اول: مطالب و محتوای این روایت متواتر اجمالی است یعنی آنچه در این روایت آمده و محتوای اصلی آن را تشکیل می­دهد توسط جمعی از اصحاب پیامبرخدا(ص) نقل و با سندهای مختلف به دست ما رسیده، به طوری که معلوم می­شود محتوای این حدیث توسط رسول خدا(ص) بیان شده است و مهمترین مطالب آن عبارت است از:

الف: خبر دادن پیامبر اسلام(ص) به مظلومیت اهل بیت(ع) بعد از خودش.

ب: اینکه تنها گروهی که حق آنان را استیفاء می­کنند کسانی هستند که از مشرق بپا خاسته و مقدمات حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) را مهیا می­نمایند.

ج: در پی به قدرت رسیدن همین افراد، امام(عج) ظهور می­کند و آنان درفش خود را تسلیم حضرت می­نمایند و سرانجام خداوند بوسیل? وجود مقدس او اسلام را به جهانیان معرفی و زمین را پر از عدل و داد می­کند.

دوم: مراد از اینکه گروهی از مشرق با درفش­های سیاه خروج می­کنند، ایرانیان­اند، این مسأله مورد توافق همه صحابه­ای است که این روایت و مشابه آن را نقل کرده­اند و نزد تابعین نیز که روایت را از صحابه دریافت نموده­اند، همین نظر وجود دارد.

همچنین تمام مؤلفان بعدی، در خلال قرن­ها بر این مسأله اتفاق نظر دارند، بگونه­ای که ماجرای خروج صاحبان پرچم­های سیاه در نزد آنان، امری کاملا روشن و ثابت بوده است، دلیل این ماجرا آن است که هیچ یک از راویان ودانشمندان نگفته­اند که ممکن است این گروه مثلا اهل ترکیه و یا هند یا جای دیگری غیر از ایران باشند. بلکه عده­ای از راویان و مؤلفان تصریح کرده­اند که آنان ایرانیانند، حتی نام خراسانی­ها در برخی احادیث به چشم می­خورد، چنانچه در روایتِ مربوط به درفش­های خراسان خواهد آمد.

سوم: نهضت مذکور با نوعی مخالفت جهانی و جنگ روبرو خواهد شد و در ابتدا علیه حاکمِ خودِ آنان، صورت خواهد گرفت اما نزدیک ظهور تبدیل به قیامی فراگیر خواهد شد.

چهارم: بر هر فرد مسلمان معاصر آنان واجب است که به یاری آنان برخیزد هر چند که در شرایط دشواری به سر برد، حتی اگر لازم باشد که برای یاری آنان روی یخ و برف حرکت نماید.

پنجم: این روایت از آینده و غیب خبر می­دهد و یکی از معجزات نبوت نبی اکرم(ص) است، زیرا آنچه آن بزرگوار از مظلومیت اهل بیت(ع) و آوارگی و پراکندگی آنان در چهار گوش? جهان اطلاع داده، در طول قرون گذشته محقق شده است تا جایی که ما خاندانی را در طول تاریخ و در سطح جهان سراغ نداریم که مانند اهل بیت پیامبر(ص) و فرزندان حضرت علی(ع) و فاطمه(س) با تبعید و آوارگی مواجه شده باشند.

علاوه بر این مطالب، عبارت­های موجود در روایت، اوصاف دقیقی از نهضت و قیام ایرانیان را در بر دارد، از این رو بخش­هایی از آن را مورد ارزیابی قرار می­دهیم. به نظر من این روایت با حدیثی که قبلا از پیامبر(ص) نقل شد، ارتباط دارد.

به عبارت­های امام باقر(ع) دقت کنید:

«گویا می­بینم گروهی از مشرق زمین خروج کرده­اند» از این جمله می­توان فهمید که این قیام، از وعده­های حتمی خداوند متعال است و این مفهوم همان جمله­ای است که پیامبر(ص) و امامان(ع) چنین تعبیر کردند «گویا آن را می­بینم» و یا «آن مساله محقق شده» اینگونه کلمات دلالت بر حتمی بودن و روشن بودن مساله در ذهن شریف آنان به شکل حتمی دارد، گویا که آن ماجرا را می­بینند بلکه می­توان گفت دلالت بر دیدن آنان با بصیرت ویژه­ای دارد که خداوند به آنان عنایت فرموده و متناسب با مقام پیامبر(ص) و مقام اهل بیت آن حضرت است.

همچنین می­توان از این روایت فهمید که نهضت ایرانیان از طریق انقلاب است، زیرا مفهوم عبارت «خروج کرده­اند» نیز همین است. به عبارت امام توجه کنید:

«طالب حق­اند اما آنها را اجابت نکنند، مجددا بر خواسته­هایشان تاکید دارند، اما مخالفان نپذیرند، وقتی چنین شود شمشیرها را به دوش کشیده، در مقابل دشمن بایستند، آنگاه پاسخ مثبت گیرند ولی این بار خودشان نپذیرند تا آنکه همه قیام کنند و آن را جز به صاحبتان تحویل ندهند».

این پافشاری در حق­جویی ایرانیان تداوم می­یابد، آنها از دشمنان خود «طالب حق­اند» یعنی از ابر قدرت­ها می­خواهند که در شئون زندگی آنان دخالت ننموده و دست از این مردم بردارند تا دارای استقلال باشند ... اما به آنان اعتنا نمی­کنند، تا مجبور به گرفتن سلاح شوند. ایرانیان در این نبردها به پیروزی می­رسند، دشمنان خواست? اولیه آنها را می­پذیرند اما دیگر دیر شده و شرایط دگرگون گشته و ایرانیان زیر بار آن نمی­روند، پس از آن، انقلاب جدید مردم آغاز می­گردد «تا اینکه قیام کنند» انقلابی که متصل به ظهور حضرت می­شود و با ظهور او، پرچم مبارزه را بدست وی می­سپارند.

در یکی از این روایت­ها آمده است که ایرانیان پس از درخواست­های اولیه­شان دست به مبارزه می­زنند و در آن مبارزه به پیروزی می­رسند، «آنان حق را طلب کنند اما اجابت نشوند پس به نبرد پردازند و پیروز شوند، آنگاه خواست? آنان را بپذیرند ولی ایرانیان قبول نکنند». توجه به این نکته در حدیث لازم است که از جمله «حق را طلب کنند اما اجابت نشوند» می­توان فهمید که اولا حق­طلبی ایرانیان طی دو مرحله صورت می­پذیرد، یکی قبل از جنگ و درگیری و دیگری بعد از آن و ثانیا انقلاب فراگیر و گسترده آنان نزدیک به زمان ظهور حضرت خواهد بود «تا آنکه قیام کنند».

نکته دیگر اینکه حدیث مذکور، نهضت ابتدایی ایرانیان را با عبارت «خروج» مطرح کرد اما از نهضت دوم که متصل به ظهور حضرت است با عبارت «قیام» یاد نمود. از این بیان امام(ع) می­توان فهمید که نهضت دوم مهمتر و عظیم­تر از نهضت ابتدایی و مرحله تکامل یافته آن است که طی آن ایرانیان با خیزش همگانی و قیام الهی خویش زمینه را برای ظهور حضرتش فراهم خواهند ساخت.

ممکن است از بیان امام که فرمودند «تا اینکه قیام کنند» و نفرمود «پس قیام می­کنند» چنین استفاده شود که بین پاسخگویی دشمن به خواسته­های ایرانیان و بین قیام بزرگ دوم آنان فاصله­ای وجود داشته باشد و شاید بتوان گفت این فاصله به خاطر مرحله­ای از شک و تردید در میان آنان بوجود خواهد آمد و ریشه آن یا به جهت پیدایش خط­فکری خاصی در بین خودشان است که فقط با گرفتن امتیاز از دشمن موافق است و یا به سبب شرایط خارجی که بر آنان تحمیل می­گردد. اما سرانجام تفکر جناح دیگر غلبه پیدا نموده و مجددا قیام نموده و نهضتی گسترده و فراگیر به پا می­دارند و این نهضت مقدم? ظهور حضرت مهدی(ع) می­گردد.

«کشته­های آنها شهیدند» این گواه بزرگی است از امام باقر(ع) برای کسانی که در نهضت و قیام ایرانیان کشته می­شوند، خواه در خروج اول آنها و یا زمان درگیری با دشمن و یا در قیام عمومی مردم.

ممکن است گفته شود که گواهی امام باقر(ع) بر شهید بودن کشته­هایشان دلیل بر نیت پاک رزمندگان و مظلومیت آنان دارد نه دلیل بر خط فکری آنان باشد، در پاسخ باید گفت اگر ما این استدلال را هم بپذیریم باز هم چنین تفسیر و توجیهی نمی­تواند تکلیف انسان را در لزوم حمایت از آن نهضت تغییر دهد.

اما جمله «اگر آن زمان را درک می­کردم خودم را برای یاری صاحب آن امر نگه می­داشتم» از حال خود حضرت خبر می­دهد که اعلام می­نماید که اگر نهضت آنان را درک کند، گرچه کشته­های آنان شهیداند، اما برای درک ظهور و یاری حضرت مهدی(عج) خود را از خطرات حفظ می­کند. این عبارت بر مقام با عظمت حضرت مهدی(عج) و یاران وی دلالت دارد، بگونه­ای که امام باقر(ع) غبطه می­خورند که ای کاش با آن بزرگوار باشند و از سوی دیگر، چنین عبارت­هایی از حضرت باقر(ع) کمال تواضع و فروتنی او را نسبت به فرزندش حضرت مهدی(عج) گواهی می­دهد.

از این روایت می­توان فهمید که فاصل? نهضت ایرانیان تا ظهور آن حضرت از مدت عمر یک انسان بیشتر نخواهد بود، چون ظاهر گفت? امام باقر(ع) این است که اگر نهضت آنها را درک کند، جان خویش را حفظ می­نماید و این حفظ جان بطور طبیعی است نه به شکل معجزه، و همین نشانه مهمی است بر این نکته که ما در حال حاضر وارد دوران ظهور آن حضرت شده­ایم و نهضت ایرانیان به ظهور آن حضرت نزدیک و متصل خواهد گردید.

از لطیفه­هایی که من در ارتباط با روایت درفش­های مشرق زمین در گفت? پیامبر(ص) که فرمودند: «باید به یاری آنان بشتابید، هرچند با دست و پا رفتن روی یخ» شنیده­ام، داستانی است که برای یکی از علمای بزرگ تونس اتفاق افتاد. او در فصل زمستان و یخ بندان، مسافرتی به ایران داشت. روزی هنگام خروج از هتل، روی یخ­های محوطه به زمین خورد، یکی از دوستان همراهش جلو آمد تا به او کمک کند. آن عالم تونسی گفت: صبر کن می­خواهم خودم بلند شوم. سپس با کمک دست­هایش با کندی از جا بلند شد و سرپا ایستاد و گفت: هر وقت ما این روایت را دربار? حضرت مهدی(عج) و یارانش می­خواندیم و به این جمله پیامبر(ص) که «باید به یاری آنان بشتابید، هرچند با دست و پا رفتن روی یخ» می­رسیدیم، با خود می­گفتیم که حضرت مهدی(عج) از مکه ظهور می­کند و در آنجا برف و یخ وجود ندارد که پیامبر(ص) با این تعبیر ما را امر فرموده است، اما اکنون معنای گفت? پیامبر را دانستم، از این رو سعی کردم که برف و یخ را با دست خود لمس نموده و خودم از زمین بلند شوم.

 

ادامه دارد...

 

ای مسلمانان باید بپاخیزیم، انتظار تا کی؟ تا کی می­خواهیم برای ظهور آقامون فقط دعا بخوانیم، دعا خواندن کافی نیست، علاوه بر آن باید دعوت بصورت عملی هم انجام دهیم، باید برای ظهور آقامون زمینه­سازی کنیم، باید جامعه جهانی را آماد? انفجارِ نوری دیگر کنیم، باید دیگران را از نزدیک بودن ظهور آگاه سازیم، حتی یک لحظه درنگ هم ناصواب است، بپاخیزیم!

 

اگر به نظر شما این مطلب مهم است آنرا، حتما برای "عزیزانتان" بفرستید.

شما دوست عزیز هم اگر مطلب " مهمی" داشتید برای من بفرستید.

التماس دعا

 

تعجیل در فرج آقا امام زمان، گناه نکنیم...

 




تاریخ : چهارشنبه 89/2/22 | 3:10 عصر | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر

عصرظهور(2)

بسم الله

سلام برمهدی فاطمه عج

مبحث شماره 5

 

روایت اهل مشرق و پرچم های سیاه

این حدیث در منابع شیعه و سنی وارد شده و از آن بعنوان روایت درفش­های سیاه و روایت اهل مشرق یاد شده است، حدیث مذکور را عده­ای از صحابه پیامبر با اندکی تفاوت در لفظ نقل کرده­اند و تعدادی از آن منابع تصریح نموده­اند که راویان این خبر، همه مورد اعتمادند.

قدیمی­ترین منابع حدیثی اهل سنت که این روایت و یا بخشی از آن را روایت کرده­اند، عبارتند از:

ابن ماجه در سنن ج2 ص518 و 269 و حاکم در مستدرک ج4 ص464 و 553 و ابن حماد در نسخه خطی خود به نام «الفتن» ص84 و 85 و ابن أبی شیبه در کتاب مصنف ج15 ص235 و دارمی در سنن ص93 و سایر راویان نیز به نقل از همین منابع این روایت را نقل کرده­اند. شاید حدیثی که ابن ماجه و احمد بن حنبل و دیگران نقل کرده­اند که «گروهی از مشرق زمین خروج کنند و مقدمات حکومت مهدی را فراهم نمایند» بخشی از همین روایت باشد.

اینک عین عبارت حدیث را به نقل از مستدرکِ حاکم می­آوریم:

«از عبدالله بن مسعود نقل شده که گفت: حضور پیامبر­(ص) رسیدیم، حضرت با چهره­ای که شادمانی از آن نمایان بود با ما روبرو شد، آنچه از حضرت سؤال می­کردیم پاسخ می­داد و اگر ما ساکت می­شدیم آن حضرت شروع به سخن می­نمود تا اینکه گروهی از جوانان بنی­هاشم از آنجا عبور کردند. حسن(ع) و حسین(ع) در میانشان بودند، تا چشم حضرت به آنها افتاد، آنان را در آغوش گرفت و دو چشمانش پر از اشک شد. عرض کردیم: ای رسول خدا، آنچه در چهره شما می­بینیم برای ما ناخوشایند است. حضرت فرمود: خداوند برای ما اهل بیت، آخرت را بر دنیا برگزید. بزودی بعد از من، اهل بیتم در شهرها پراکنده و آواره می­شوند، تا آنکه درفش­هایی سیاه از مشرق زمین به اهتزاز درآیند که حق را می­طلبند، اما حقوقشان را اداء نکنند. آنان دست از حق طلبی نکشند، اما اجابت نشوند، دیگر بار درخواست کنند، به آنان اعتنا نگردد. پس از آن دست به مبارزه زنند و به پیروزی رسند، هرگاه کسی از شما و یا فرزندان شما آن زمان را درک کرد پس به پیشوایی بپیوندد که از اهل بیت من است. اگرچه با دشواری روی برف با دست و پا برود، آنها درفش های هدایت­اند و آن را به دست مردی از اهل بیت من سپارند که نام او، نام من و نام پدرش، نام پدر من باشد، او حاکم زمین گردد و آن را پر از عدل و داد کند، آنگونه که از جور و ستم پر شده است».

در منابع شیعه، این حدیث توسط سید بن طاووس در کتاب ملاحم و فتن ص30 و 117 و علامه مجلسی در بحار:51/83 و از اربعین حافظ ابونعیم، روایت بیست و هفتم که مربوط به آمدن حضرت مهدی(عج) از ناحیه مشرق است نقل شده است.

مشابه حدیث فوق از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند:

«گویا می­بینم گروهی از مشرق زمین خروج کرده­اند و طالب حق­اند اما آنها را اجابت نکنند، مجدّدا بر خواسته­هاشان تاکید کنند اما مخالفان نپذیرند، وقتی چنین شود شمشیرها را به دوش کشیده و در مقابل دشمن بایستند، آنگاه پاسخ مثبت گیرند، اما این بار، خودشان نپذیرند تا آنکه همه قیام کنند و درفش هدایت را جز به دست توانای صاحب شما (حضرت مهدی(عج)) نسپُرند. کشته­های آنان شهیدند، اگر آن زمان را درک می­کردم خویشتن را برای یاری صاحب این امر (امام زمان(عج)) نگه می­داشتم». بحار 52/243

ادامه دارد




تاریخ : چهارشنبه 89/2/22 | 3:9 عصر | نویسنده : دانشجوی دانشگاه المهدی (عج) | نظر
        مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.