بسم الله
می مانم
می مانی
می ماند
میروم
می روی
می رود
می آیم
می آیی
می آید.....؟!!!!
چقدر سکوت؟....
چقدر انتظار؟....
چقدر لحظه های بیقراری من و تو؟....
چقدرجمعه های بی شکیب....
چقدر سالهای انتظار...
کجاست یار آشنای من ؟...
نیامدی و بی تو این دل غمگین را آرامی نیست!
نمی آیی و من بی تو هرجمعه بیقرارترم!
می ایی اما چه وقت؟شاید این چشمان لیاقت دیدن چهره دلربای تورا ندارند!
آمدی!اما چراندیدمت؟ چه شد مرا که یار خوبروی آشنا را نبینمش؟
به من بگو سوارسبزپوش آدینه های بیقراری ام...
بگو کدام لحظه من بدون یاد روی تو سکوت کرده ام؟!
چه شد مرا که نشنوم صدای آشنای تو؟
مگو که لحظه ای دلم هوای جمکران تو نمی کند؟!
ویا مگردعای من زهجر روی تو دگر اثر نمی کند؟
مباد لحظه ای مرا که رهبرم مرا دعا نمی کند!
تورا چه می شود مگر دعااثر نمی کند؟!
مگر گرفته این دلم غبار جمعه های سرد و سخت
بیا و بگذر از پس غبار انتظار سبز
مولای من!مهدی جان!عاشقان بهار رادرنگاه نگران نرگس به دلتنگیهای شقایق می بینند.
ومن زیبایی بهار انتظار را درفروغ چشمان نرگسی تو به نظاره نشسته ام.
گویند ضریح چشمان زیبایت معجزه می کند!
ای کاش که من این ادینه زائر چشمان نرگسی تو باشم!
پس نگاهت را ازمن بر ندار!
تو خوب می دانی که مات و مبهوت چشمانت می شوم!
بنگر مولای من!هرجمعه که می رسد میهمانان این خانه گلهای باران زده ای هستند
که میایند
و به یمن باران رحمت خداو لطف حضور شما آنقدر بارانی می شوند که
من هر بار رنگین کمانی از عشق را میبینم
که پس از باران اینجا آغاز میشود.
چه سبر و زیبا خواهد بود وقتیکه آن لحظه بارانی چشم من و تو فرا برسد
منتظرت در جاده های بهاری انتظار
خواهم ماند و بدان همچون گذشته
دوستت دارم
سلام بر ادینه سبز
سلام بر عطر نماز و نیازهای نیلوفری
سلام برباران عاطفه و استقامت و ایثار
سلام بر بغض ناتمام حنجره های بیقرار
سلام بر عشق
امید
انتظار
دیدن روی یار
سلام بر مهدی صاحب الزمان عج
اللهم عجل لولیک الفرج