بسم الله
سلام دوستان گرامی
ابتدا سالروز
شهادت سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا عموی گرامی پیامبر اسلام رامحضرآقا امام زمان عج و مقام معظم رهبری وریاست محترم جمهوری و همه دلسوختگان خاندان عصمت و طهارت و امامت و ولایت و شما دوستان واهالی قلم تسلیت عرض می نمایم.در ادامه پاسخ به شبهات وسئوالات مطرح شده در جلسات شبانه محبان المهدی (عج) اینبار با استفاده از استفتائات مراجع معظم تقلید درمورد سئوالات مربوط به موسیقی و خوانندگی و لحن شعرخوانی توسط زنان پاسخگو می شوم اما قبل از احکام استفتائات توجه شمارا به خواندن روایت زیر جلب می نمایم، امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد:
از مسعده بن زیاد روایت است که:
نزد امام صادق علیه السلام بودم.
مردی به آن حضرت گفت:پدرومادرم به فدایت همسایه های من کنیزکانی دارند که به صورت غنا آوازمی خوانند وباعود(ازآلات موسیقی)آهنگ می نوازند.من گاهی که به دستشویی می روم بیشترمی نشینم
تاصدای آنان رابشنوم.امام علیه السلام به او فرمودند:این کار رامکن.آن مرد گفت:به خداقسم من درمجلس آنان نرفتم وفقط گوش می دادم.حضرت فرمودند:تورابه خداقسم آیا نشنیده بودی که خداوند (درقرآن) می فرماید:
"همانا گوش و چشم و قلب ازهمه اینها سئوال می شود؟"آن مرد گفت:به خدا قسم که آری (ولی به کلی یادم رفته بود)...هرگز این کار راتکرار نمی کنم وازخدا آمرزش می طلبم.پس امام صادق علیه السلام به او فرمودند:بلند شو و غسل کن و هرقدر که می خواهی نمازبخوان چراکه تو گناه بسیاربزرگی مرتکب می شدی.
چه بدحالی داشتی اگرباهمین حال می مردی.خداراشکرگذار.(که ازاین گناه مجاتت داد)وازاو طلب توبه کن ازهرآنچه که ناپسند اوست.
"وسائل الشیعه،ج2،ص957"
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی:
اگر خوانندگی و نوازندگی درنظر شنونده ازنوع مطرب لهوی که غالباً درمجالس لهو وگناه ازآن استفاده می شود نباشد گوش دادن به آن اشکال ندارد وگرنه جایز نیست ومجرد پخش ازصداوسیما حجت شرعی بر اباحه وحلیت آن برای شنونده نیست.
(رساله اجوبه الاستفتائات،ص250،سئوال 1136)
حضرت آیت الله سیستانی:
اگر لحن اهل لهو و لعب باشد یاموزیک مناسب مجالس لهو ولعب باشد حرام است وکاسبی ازاین راه نیز حرام است.
حضرت آیت الله بهجت:
گوش دادن موسیقی مطرب حرام است وگوش دادن موسیقی غیرمطرب که با آلات موسیقی باشد بنابر احتیاط واجب نیست.اما نواختن با آلات موسیقی به طورکلی حرام است و پخش موسیقی ازهرسازمان وجایی که باشد حکم راتغییر نمی دهد.
حضرت آیت الله نوری همدانی:
هرنوع آهنگ اطراب آور که مناسب مجالس لهو و لعب است حرام است ودارابودن مجوز،حرام راحلال نمی کند.
پاسخگوئی به سایر سئوالات توسط حضرت ایت الله مکارم شیرازی:
سؤال 522 ـ خواندن سرود توسط زنان به صورت دسته جمعى همراه با مردان اگر موجب مفسده نباشد چه حکمى دارد؟
جواب: خالى از اشکال نیست
.سؤال 519 ـ چه نوع موسیقى حرام است؟
جواب: موسیقى هایى که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام مى باشد وغیر آنها حلال است و تشخیص آن با مراجعه به عرف عام امکان پذیر است
.سؤال 526 ـ گوش دادن به آواز زن نامحرم براى مرد در صورتى که اشعار مذهبى بخواند و موجب مفسده هم نباشد چه حکمى دارد؟
جواب: اشکال دارد
.سؤال 527 ـ اساساً چه ملاکى براى تشخیص غناى حرام از حلال وجود دارد؟ حکم شنیدن موسیقى و ترانه چیست؟ و آیا بین موسیقى نوین و سنّتى یا بین موسیقى فرح انگیز و حزن انگیز از نظر شرعى تفاوتى وجود دارد؟
جواب: همان گونه که در مسائل سابق اشاره شد، موسیقیهاى مناسب مجالس لهو و فساد حرام است و غیر آن حلال است و تفاوتى میان موسیقى سنّتى و نوین و یا فرح انگیز و غیر آن نیست
.سؤال 529 ـ آواز خواندن زن براى زنان و براى شوهرش چه به صورت غنا و چه بدون غنا چه حکمى دارد؟
جواب: براى شوهرش و براى سایر زنان بدون غنا و بدون آهنگهاى مناسب لهو و فساد اشکال ندارد
.سؤال 538 ـ دست زدن همراه با مدّاحى در مجالس شادى ائمّه معصومین(علیهم السلام) و روزهاى تولّد آنها از نظر شرعى چه حکمى دارد؟
جواب: دست زدن اگر با امور حرام دیگرى مقرون نباشد حرام نیست، ولى در مساجد و حسینیّه ها از آن پرهیز کنید
.سؤال 539 ـ در تهران و بعضى از شهرهاى دیگر، برخى از گویندگان و مدّاحها در تولد ائمّه اطهار(علیهم السلام) مردم را به کف زدن تشویق مى نمایند. لطفاً مرقوم فرمایید اصلا کف زدن جایز است؟
جواب: کف زدنهاى معمولى حرام نیست ولى رعایت احترام مساجد و حسینیّه ها لازم است
.سؤال 716 ـ شنیدن صداى نوار ترانه که از منزل همسایگان یا در وسیله نقلیّه دیگران از قبیل تاکسى به گوش مى رسد و مجبور به استماع آن هستیم، چه حکمى دارد؟
جواب: در صورتى که عمداً گوش ندهید حرام نیست; ولى وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را در آن جا که احتمال اثر دارد، نباید فراموش کنید
.سؤال 717 ـ با توجّه به این که انگیزه خواننده، انگیزه شنونده، شرایط مکانى (مجلس خاصّ)، شرایط زمانى (زمان مناسب)، در انتخاب لحن و کلام نقش دارد، حکم حرمت غنا متوجّه کدام ناحیه است؟
جواب: کراراً گفته ایم: کلیّه صداها و آهنگ هایى که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود. و انگیزه ها و شرایط زمانى و مکانى در آن تأثیرى ندارد; مانند حرمت شرب خمر که زمانها و مکانها در آن اثر ندارد، جز در موارد اجبار قطعى
.**********************
به امید ظهورمولای مهربان (عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله
سلام دوستان گرامی .در ادامه پاسخ به شبهات شما که در جلسات شبانه محبان حضرت مهدی (عج)
می باشد به سئوال مطرح شده و قابل توجه شما پاسخ می دهم امیدوارم مورد رضایت خاطرتان قرار بگیرد.
سئوال اول: مگر شیطان فرشته نبود؟ پس خدا چرا شیطان را آفرید؟ و فلسفه وجود او چیست؟
در پاسخ به این سئوال باید بگویم:خداوند شیطان را،شیطان نیافرید،به این دلیل که سال ها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولی بعد از آزادی خود سوء استفاده کرد و بنای طغیان و سرکشی گذارد.
دوم این که،ازنظر سازمان آفرینش وجود شیطان برای افراد با ایمان و آن ها که می خواهند راه حق بپویند زیان بخش نیست.بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آن ها است، چه این که پیشرفت و تکامل،همواره درمیان تضادها صورت می گیرد.(برگزیده تفسیرنمونه،ج1،ص65)
سئوال دوم:با توجه به اینکه حضرت آدم و شیطان هردونزد خدا عزیز بودند ولی انسان بر شیطان برتری داده شد و اشرف مخلوقات به حساب آمد حال چرا شیطان بر انسان سجده نکرد؟آیا شیطان کافر بود؟مگر او فرشته مقرب الهی نبود؟
پاسخ:اولین کسی که به خدا کفرورزید شیطان بود.قبل از او،کسی به خدا کافرنشده بود.خداوند درباره کفراو می فرماید:" در آن هنگام –که روح در آدم دمیده شد"همه فرشتگان"-اورا-سجده کردند به جزابلیس که تکبر ورزید.او ازکافران بود.(سوره ص،آیه 73و74)
در این که شیطان کافراست شکی نیست،اما راجع به کفرشیطان که چه چیز باعث آن شد،آیا سجده نکردن باعث آن شد؟یا حسد بردن برمقام و منزلت آدم؟یا برای معصیت و فسق او؟ هیچ کدام ازاین ها باعث کفرشیطان نبود، زیرا اگر بگوئیم برای سجده نکردن آدم بوده،باید هر کسی هم به او دستورسجده داده شده و سجده نکند کافر باشد وچنین نیست.اگر برای حسد باشد باید هرکسی که دردنیا حسد ورزید کافر باشد درحالی که حسودان زیادند واین هم درست نیست.اگر برای معصیت و فسق او باشد،آن هم صحیح نیست،زیرا هرکسی که دردنیا گناه ومعصیت کند باید کافرباشد واین هم درست نیست.
فقط می توان گفت:کفر را بخاطر این دانست که به خدا نسبت ظلم وجورداد و معتقد بودکه خدادرباره اوستم کرده،چون فکر می کرد ازآتش آفریده شده و آتش ازخاک برتراست وخداوند که فرمود:آدم راسجده کن می خواستم اوراتحقیر و کوچک کنم.
ازاین رو،وقتی خداوند به اوفرمود:چرا آدم راسجده نکردی؟دلیلی که آورد این بود،مرا ازآتش خلق کردی واورا ازخاک بااین سخن می خواست هم حکمت خدارانفی کند،هم امراورا بی پایه بشمارد.کفر شیطان جلوترازشرک اوست.آن ملعون با سرپیچی از دستورهای خداوند ازدین روگرداند و اول کافرشد،چون نخست آدم راسجده نکرد و سپس مشرک شد وراهی رادرپیش گرفت که غیرازراه خدابود.
نکته مهم:ازهمان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد! مبادا شیاطین را اولیای خود قرار دهید!
باید بدانیم غرور، سرچشمه کفرو طغیان است و انحرافات ازوسوسه های شیطانی سرچشمه می گیرد. سئوالی که در ادامه مطرح نمودید این بود که:مگر ابلیس ازجنس فرشتگان نبود؟درحالی که فرشتگان معصوم اند،پس چرا راه طغیان و کفر را پیمود؟
خداوند در سوره کهف،آیه 50 در ادامه آیه که اشاره به سجده نمودن فرشتگان به آدم جز ابلیس اشاره نموده برای رفع این توهم و سئوالی که پیش امده (طغیان و کفر شیطان باتوجه به معصومیت فرشته)
بلافاصله می فرماید:"او ازجن بود،سپس ازفرمان پروردگارش خارج شد"اواز فرشتگان نبود،ولی به خاطر بندگی واطاعت و قرب به پروردگار درصف فرشتگان جاگرفت وحتی شاید معلم آنان بود اما به خاطر کبر وغرور رانده ترین ومنفورترین موجود در درگاه خدا باشد.
خداوند می فرماید:آیا با این حال او و فرزندانش رابه جای من اولیای خود انتصاب می کنند؟!
درحالی که آن ها دشمن شماهستند،دشمنانی سرسخت و قسم خورده،که تصمیم به گمراهی و بدبختی همه شما گرفته اند."
فرمان برداری ازشیطان وفرزندانش به جای اطاعت خدا"چه جایگزین بندی است برای ستمکاران" کدام عاقل دشمن راکه ازروز نخست کمربه نابودیش بسته، وبر این دشمنی سوگند یاد کرد،به عنوان ولی و رهبر راهنما و تکیه گاه می پذیرد؟!
نکته های حدیثی:امام صادق (ع) فرمود: شیطان گفت: من ازحیطه کردن پنج طایفه عاجزم،غیر ازاین پنج طایفه بقیه مردم دراختیار من هستند:
اول:کسی که درهمه کارهایش برخدا توکل کند به ریسمان الهی چنگ زند.
دوم:آن که شب و روز مشغول ذکرخدا باشد و تسبیح گوید.
سوم:بنده ای که در همه جا آن چه را برای خود می پسندد، برای برادر مومن خود هم همان رابخواهد.
چهارم:آن که وقتی مصیبت وبلایی برسرآن آید جزع و فزع نکند.
پنجم: کسی که راضی به قسمت و قدر الهی باشد و اندوه روزی نخورد.
(بحار،ص93و177،ج60،ص248،سفینه البحار ج1،ص100خصال ج1،ص285)
به امید آنکه همواره مراقب وسوسه های شیطان و فرزندان شیطان باشیم و لحظه ای ازیاد خداوند غافل نشویم.
وبه امید ظهور موعود مهربان (عج) انشاء الله روزی بیاید و شیطان و شیطان صفتان را برای همیشه نابود گرداند.
اللهم عجل لولیک الفرج
باسمه تعالى سلام دوستان گرامی! این سئوال و جواب را باتوجه به سئوالات مطرح شده در جلسات شبانه محبان حضرت مهدی عج در اینجا برای استفاده دوستان قرار داده ام امیدوارم مفید واقع بشه. شبهه: اگر شیعیان قائلند که انبیاء معصیت و خطا نمى کنند، پس چرا حضرت آدم(علیه السلام) نهى صریح خداوند را نادیده گرفت؟ آیا عمل او معصیت نبوده است؟جواب : در مورد حضرت آدم (علیه السلام)، مفسرین جوابهایی دادهاند که در حقیقت مکمل یکدیگر هستند:1. یکى از نکات کلیدى براى چاره جویىِ اَعمالِ به ظاهر گناه معصومان، تمایز نهادن میان امر و نهى «مولوى» و «ارشادى» است. در امر و نهى مولوى، خودِ سرپیچى از فرمان، زیانبار است; چراکه حرمت و منزلت کسى که پیروى از او لازم بوده، نادیده گرفته شده است. به عنوان مثال، نهى از خوردن شراب، نهىِ مولوى است که سرپیچى از آن، خواه ناخواه، عقوبت زا است، چه به مستى و عواقب ناشى از آن بینجامد و چه این پیامدهاى ناگوار را به دنبال نیاورد. اما امر و نهى ارشادى، به منزله ارشاد و راهنمایى به حکم عقل است و صِرف سرپیچى از آن، ضرر و زیانى در پى ندارد. امر و نهى پزشکان، نمونه روشنى از این دست است.وقتى که پزشک به خوردن دارویى فرمان مى دهد و یا بیمار را از انجام عملى برحذر مى دارد، نه از آن رو است که خود را مولا و صاحب اختیار و بیمار را عبد و بنده خود بداند، بلکه فرمان وى بیانگر وجود رابطه اى مثبت بین خوردن دارو و درمان بیمارى است. بدیهى است که اطاعت و سرپیچى از این فرمان، به خودى خود، سود و زیانى ندارد; بلکه، تنها، پیامدهاى واقعىِ مربوط به متعلَّقِ آن، دامنگیر بیمار مى گردد .نکته درخور توجه این است که امر و نهى خداوند و اولیاى دین گاه جنبه ارشادى به خود مى گیرد و در این صورت، تخلف از آن، گناه و حرام شرعى بشمار نمى آید. براى مثال، اگر پیامبر خدا - صلى الله علیه و اله- شخص بیمارى را از خوردن یک نوع غذا برحذر دارد و دلیل آن را شدت یافتن بیمارى وى بشمارد، سرپیچى از این فرمان، غیر از شدت یافتن بیمارى، عقوبت دیگرى در پى نخواهد داشت .یک از راههاى تشخیص مولوى یا ارشادى بودن امر و نهى، توجه نمودن به «علتى» است که براى حکم بیان مى گردد. مثلا از عبارت «از انجام این کار بپرهیز; زیرا آتش دوزخ را در پى خواهد داشت» مولوى بودن نهى استفاده مى شود. اما اگر گفته شود: «این عمل را ترک کن، وگرنه دچار مشکلات دنیوى مى گردى» چیزى جز ارشادى بودن نهى، برداشت نمى شود .در داستان حضرت آدم - علیه السلام- نیز شواهد فراوانى، بر ارشادى بودن نهى، مهر تأیید مى زنند، از جمله :1) آیات 117 تا 119 سوره طه، پیامد استفاده از «شجره ممنوعه» را گرفتار شدن به سختیهاى زندگى دنیوى دانسته اند، نه دور شدن از ساحت قرب الهى. و این، خود، دلیل روشنى بر ارشادى بودن نهى است که سرپیچى از آن، جز مشکلاتِ مورد اشاره، مفسده دیگرى در پى ندارد. از اینجا این نکته روشن مى گردد که مقصود از «ظلم» در آیات دیگرى که نتیجه بهره گیرى از آن درخت را، ظالم خوانده شدن آدم و حوا مى دانند، ظلم به خود و روا دانستن سختیها بر خویشتن است، نه گناه و خروج از دایره عبودیت.2) از آیه 38 سوره بقره، چنین برمى آید که تکالیف الهى و امر و نهى عقوبتزا، تنها از زمان هبوط آدم و حوا - علیه السلام- آغاز گشته است، و عالَمِ پیش از آن، عالَم تکلیف نبوده است، تا سخن از نافرمانى و گردنکشى در برابر شریعت الهى به میان آید(1).2. گناه بر دو قسم است: الف) گناه مطلق ب) گناه نسبی. گناه مطلق، آن است انجام دهنده آن مستحق مجازات است. ولی گناه نسبی آن است که گاه بعضی اعمال مباح و یا مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند و به کار مهمتر بپردازند، مثلاً نمازی را که ما میخوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمت دیگر بدون حضور قلب میگذرد، که این گونه نمازها هرگز در خور مقام انبیاء ومعصومین (علیهم السلام) نیست، بلکه آنان درحین نماز شایسته است غرق در حضور در پیشگاه خدا باشند، البته درغیر این صورت مرتکب گناهی نشدهاند بلکه ترک اولی کردهاند. حال حضرت آدم سزاوار بود، از چیزی که نهی شده بود نخورد هر چند کار حرامی نبوده، پس کار او گناه نسبی و به تعبیر دیگر ترک اولی بوده است(2).3. جواب دیگری که مفسرین بیان کردهاند این است که بهشت جای تکلیف نبوده بلکه دورانی بوده برای آزمایش و آمادگی آدم(3) .
(1). تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى (قم:دفتر انتشارات اسلامى)، ج1 (تفسیرآیه 35/بقره) و ج 14(تفسیر آیات 119-117 / طه ـ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 188. (2) . تفسیر نمونه، همان. همچنین رجوع شود به شرح مواقف، میرسید شریف جرجانی، چاپ شریف رضی، ج 8، ص 267 و شرح مقاصد، تفتازانی، چاپ شریف رضی، ج 5، ص 50. (3).تفسیر نمونه، همان. |